Content in section 1.
سریال ترکی بزار زندگی هر چی میخواد بشه با نام های مختلفی این روز ها در حال پخش است.هر چی زندگی بخواد , شانس دوباره ,زندگی همانطور که می داند نام های دیگر این سریال هستند.
سریال زندگی هر چی میخواد بشه در 30 تیر 1401 از شبکه Show TV آغاز به بخش کرد و به سرعت مورد توجه قرار گرفت این سریال در 22 قسمت 150 دقیقه ای برنامه ریزی شده است.
خلاصه داستان سریال ترکی بزار زندگی هرچی میخواد بشه
امین (ارتان سابان ) در این سریال نقش یک گردن کلف را در شهر آنکارا بازی می کند. امین پس از اینکه متوجه می شود دختر جوانی به خاطر او کشته شده تصمیم می گیرد گذشته کثیف خود را پشت سر بگذارد. او به اداره پلیس می رود تا پلیس مخفی شود و تمام کارهای خلافکاران را فاش کند. امین در ازای دادن اطلاعات در مورد رهبران مافیا و شواهدی برای زندانی کردن همه جنایتکاران در زندان، یک فرصت دوباره می خواهد.
برای پایان دادن به دنیای خلافکاران و زندانی کردن همه رهبران مافیا، پلیس با امین معامله می کند. طبق قرارداد آنها، امین به عنوان معلم جغرافیا در دبیرستان زندگی جدیدی را در شهر استانبول آغاز می کند و به عنوان شوهر یک افسر پلیس سونگول عمل می کند.
سونگول یک افسر پلیس موفق در شعبه امنیت عمومی است. او ایده همراهی با امین و ایفای نقش همسر او را دوست ندارد. اما سونگول این وظیفه را می پذیرد زیرا می خواهد مقصران کشته شدن پدر و مادرش را پیدا کند و به همین دلیل به استانبول می رود.
سفر جدیدی برای این دو نفر آغاز می شود. امین هویت جدیدی پیدا می کند و تبدیل به سعدی پایاسلی می شود. او به همراه سونگول به شهر استانبول می رود و شروع به زندگی در خانه جدید می کنند تا وانمود شود یک زوج متاهل هستند. سعدی تمام تلاش خود را می کند تا از فرصت دوم خود به درستی استفاده کند و به عنوان معلم جغرافیا شروع به کار می کند.
تلاقی زندگی سعدی پایاسلی (امین) با پنج محکوم جوان که قرار است اصلاح شوند. مرت (ازگو دلیکانلی)، کان (علی برگه)، ذوالفیکار (اونور اوزر)، آیلین (صانم بابی) و ملک (روژبین اردن) پنج جوان هستند که برای یک پروژه آزمایشی انتخاب می شوند. این پنج جوان شانس دوم پیدا می کنند،تا از عفو مشروط بهره مند شوند و به خانه های خود باز گردند و به همان دبیرستان بروند.
مرت پسر جوان شجاعی است که به دلیل مجروح کردن مردی که همسرش را در خیابان کتک می زد در زندان به سر می برد. کن به جرم هک کردن اطلاعات شهروندان زندانی است. ملک به دلیل زخمی کردن ناپدری خود در زندان بوده است. ذوالفقار به خاطر مواد مخدر محکوم است. آیلین برای محافظت از خواهر ناتنی خود که به طور تصادفی فروشنده ای را مجروح کرد در زندان بوده است.
داستان زمانی پیچیده تر می شود که سادی با اولین عشقش دریا ( اوزگه اوزبرک ) در استانبول ملاقات می کند. سعدی و دریا 17 سال پیش با هم قرار داشتند و سادی به دلایلی مجبور شد این رابطه را قطع کند. با اینکه خیلی وقت پیش از هم جدا شدند، دریا همچنان عاشق سادی بود.
دریا بچه سعدی را به دنیا آورده و بچه اش را به تنهایی بزرگ کرده است. با وجود اینکه مرت پسر دریا است، او این واقعیت را نمی داند. مرت فکر می کند که پدر و مادرش فوت کرده اند و او با خواهر بزرگترش دریا زندگی می کند. به همین ترتیب سعدی نیز از داشتن فرزندش خبر ندارد.
داستان مجموعه تلویزیونی شانس دیگری (Gelsin Hayat Bildigi Gibi) در مورد گانگستری است که گذشته کثیف خود را پشت سر می گذارد و فرصتی دوباره به عنوان معلم جغرافیا در استانبول پیدا می کند.
آیا سعدی موفق می شود گذشته خود را پنهان کند؟
آیا سعدی موفق می شود از شانس دوم خود استفاده کند و معلمی موفق شود؟
آیا سادی و سونگول به خوبی با هم کنار می آیند و وانمود می کنند که زوج خوبی هستند؟
آیا سونگول حقیقت مرگ والدینش را خواهد یافت؟
آیا مرت، آیلین، کان، ذوالفقار و ملک از شانس دوم خود به طور موثر استفاده خواهند کرد و به زندگی مدرسه خود عادت خواهند کرد؟
گیزم دانش آموز دبیرستان Karabayir است. او دختر محبوب مدرسه است. پدرش توسط مرت مجروح شد. با وجود اینکه مرت در زندان به سر می برد، او نمی تواند تحمل کند که با فردی که پدرش را مجروح کرده به همان مدرسه می رود.
دریا دوست دختر سابق سادی است. او یک پسر به نام مرت دارد. او پرستاری موفق و مادری فداکار است. او پسرش را طوری بزرگ می کند که انگار خواهرش است و این حقیقت را برای کسی جز دوست صمیمی اش فاش نمی کند. حتی سعدی هم نمی داند که پسر دارد.
آیلین دختر ناتنی یک خانواده ثروتمند است. او یکی از دانش آموزان محکومی است که به دبیرستان قرابایر می رود.
سادی خلافکاری است که تصمیم می گیرد گذشته خود را پشت سر بگذارد. او فرصتی دوباره پیدا می کند و به عنوان معلم جغرافیا زندگی جدیدی را در استانبول آغاز می کند. او شجاع، مهربان و با ملاحظه است. او طنز متفاوتی دارد. او به پسته تربینتوس علاقه دارد. پس از زندگی مشترک با سونگول، او عاشق سونگول می شود.
مرت یکی از دانش آموزان محکومی است که به دبیرستان کارابایر می رود. او فرزند دریا و سعدی است. او با دریا که فکر می کند خواهرش است، به خوبی زندگی می کند.