Content in section 1.
شما به راحتی می توانید با عضویت در کانال های ارتباطی ما telegram تلگرام و youtube یوتوب از آموزش های رایگانی که در اختیارتان قرار می گیرد لذت ببرید
عرفان ( خالد ارگنچ ) یک استاد اقتصاد بسیار موفق که با ادا ( نور فتاحاوغلو ) ازدواج کرده است . او مردی قابل اعتماد است که تمام تلاش خود را می کند تا شوهر خوب، پدر مهربان، معلم موفق و شهروند قانون مدار باشد. با این حال، زندگی متواضعانه او ناگهان زیر و رو می شود.
در حالی که عرفان در آستانه ارتقای مقام ریاست دانشگاه است، مورد تهمت همکارش قرار می گیرد و از دانشکده اخراج می شود. پس از 20 سال کار آکادمیک، خود را بیکار می بیند. با وجود اینکه عرفان به دادگاه مراجعه می کند، نمی تواند بی گناهی خود را فوراً ثابت کند. بدین ترتیب تمامی حساب های بانکی وی در طول تحقیقات مسدود شده تا زمانی که در دادگاه بی گناه اعلام شود.
این در حالی است که پسر 7 ساله عرفان به تومور مغزی مبتلا شده و باید بلافاصله تحت عمل جراحی قرار گیرد. حالا عرفان و همسرش با مانع دیگری روبرو هستند. آنها باید در مدت زمان کوتاهی پول جمع کنند تا پسرشان عمل موفقیت آمیز داشته باشد.
عرفان برای یافتن پول مورد نیاز برای جراحی، برای مشاغل متعددی اقدام می کند. در واقع، او یک مسیر آموزشی بسیار موفق با مدرک لیسانس از دانشگاه فنی خاورمیانه، مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه بوغازیچی و مدرک فوق دکتری از ایالات متحده دارد. عرفان علیرغم سوابق موفق خود، به دلیل ادامه تحقیقات نتوانست شغلی پیدا کند. در همان زمان با دوستانش صحبت می کند تا پول قرض کند اما همه درها یکی یکی به روی صورتش قفل می شود.
عرفان و ادا در موقعیتی ناامید کننده قرار می گیرند. نه پول دارند، نه دوست و نه دارایی. درست در آن لحظه، آنها از دوست دوران کودکی خود اگمن ( اوزان گوون ) که فردی بی خیال، حیله گر و فرصت طلب است کمک می گیرند. اگمن پیشنهاد می کند که از رئیسش سلیمان ( مسوت آکوستا ) , یک تاجر ثروتمند است وام بگیرد در حالی که در گذشته به عنوان وام دهنده کار می کرد.
عرفان خود را در یک ماجراجویی سیاه می بیند که هرگز تصورش را هم نمی کرد. او قبول می کند که از سلیمان وام بگیرد اما رفتار و شخصیت او را دوست ندارد. سرانجام عرفان و دوستش اگمن نقشه ای می کشند و تصمیم می گیرند سلیمان را کلاهبرداری کنند. عرفان بعد از اینکه پول را می گیرد برای عمل پسرش به آمریکا می رود و اگمن از کشور خارج می شد. با این حال، زندگی آنها بارها به چالش کشیده می شود.
در این ماجراجویی تاریک، عرفان با عشق سابقش ایلای ( بیرجه آکالای ) که اکنون معشوقه سلیمان است، ملاقات می کند. همچنین با آیسه ( اصلی انور ) دختری جوان و زیبا آشنا می شود که با وجود داشتن مدرک دانشگاهی در رشته ادبیات، شغلی پیدا نمی کند.
داستان مجموعه تلویزیونی انتخاب (بابل) درباره یک استاد اقتصاد ایده آلیست عرفان است که در تلاش برای یافتن پول برای عمل جراحی پسرش، خود را در یک ماجراجویی سیاه می بیند.
آیا عرفان پول کافی برای جراحی پسرش پیدا می کند؟
آیا اگمن و عرفان موفق خواهند شد تاجر خطرناک سلیمان را کلاهبرداری کنند و پس از آن زنده بمانند؟
آیا آیسه ناجی عرفان خواهد شد؟
آیا عرفان و ایلای گذشته خود را فراموش می کنند یا از اول عشق خود را شروع می کنند؟