Content in section 1.
شما به راحتی می توانید با عضویت در کانال های ارتباطی ما telegram تلگرام و youtube یوتوب از آموزش های رایگانی که در اختیارتان قرار می گیرد لذت ببرید
فیلمنامه بر اساس داستانی واقعی و اقتباسی از رمان گلسرن بودایچی اوغلو به نام دختر پشت شیشه (Camdaki Kiz) است.
زینپ (دمت اوزدمیر ) دختری جوان و زیبا که در خانواده ای فقیر بدنیا آمده اما توسط خانواده ای ثروتمند بزرگ شده است. وقتی او 7 سال می شود، پدرش حضانت زینب را به خانواده ای ثروتمند می سپارد و در ازای آن مقداری پول می گیرد. سکینه (زول گنجر) مادر بیولوژیکی زینپ تصمیم سختی می گیرد و این پیشنهاد را می پذیرد تا دختر دوست داشتنی اش فرصتی برای رفتن به مدرسه و داشتن یک زندگی مناسب داشته باشد.
با وجود اینکه والدین اصلی زینب هر دو در قید حیات هستند، او برای داشتن تحصیلات خوب با والدین جدیدش زندگی می کند. مادر واقعی زینب , سکینه به عنوان نظافتچی خانه ای که زینب در آن زندگی می کند کار می کند. پدرش هم بایرام (سینان دمیرر) کارگر ساختمان است و شدیدا به الکل معتاد است. از سوی دیگر، والدین جدید زینب، نرمین (سنن قره) و اکرم (نیل قرمزیگل ) تحصیلکرده و به جامعه ثروتمند تعلق دارند.
زینب به دلیل موقعیت خاصی که دارد کاملاً کلا سرنوشتی دیگر پیدا می کند. او تحصیلات عالیه دارد، با دوستان ثروتمند معاشرت می کند و در یک عمارت بزرگ در نزدیکی دریا زندگی می کند. با این حال، او حقیقت را در پشت زندگی کامل خود نمی داند. هیچ کس از پدر و مادر اصلی زینب خبر ندارد و همه تصور می کنند که نرمین و اکرم پدر و مادر او هستند.
زینب معمولاً به خاطر افشا نکردن حقایق در مورد خانوادهاش احساس شرمندگی میکند. دوست پسرش فاروک (انگین هپیلری) از خانواده ای ثروتمند است نیز از وضعیت خاص زینب اطلاعی ندارد. زینب 1 سال است که با فاروک رابطه دارد و هنوز شهامت فاش کردن راز خود را ندارد.
در روز تولدش، زینب از جشن تولد غافلگیرکننده ای که دوست پسرش ترتیب داده، شگفت زده می شود. همه افراد ثروتمند در مهمانی شرکت می کنند. فاروک یک سورپرایز دیگر می کند و جلوی همه خواستگاری می کند. زینب پیشنهاد ازدواج را می پذیرد اما به نوعی احساس ناراحتی می کند. بار این راز را بر دوش خود احساس می کند.
در همین حین، سکینه، مادراصلی زینب بدون دعوت به مهمانی می آید تا فقط برای تولدش هدیه بدهد. وقتی فاروک و سکینه با هم برخورد میکنند، زینب در شرایط سختی قرار میگیرد و نمیتواند مادرش را به درستی معرفی کند. وقتی زینب نمی تواند توضیحی بدهد، فاروک فرض می کند که سکینه دایه زینپ است. با این وضعیت ناخوشایند، سکینه آنجا را ترک می کند و عمیق تر احساس می کند که دخترش از والدین اصلی خود دور شده است.
روز بعد، سکینه نیز متوجه می شود که دخترش قرار است با فاروک ازدواج کند. مادر ناطنی زینب نمی خواهد وضعیت خاص زینب را نه برای فاروک و نه برای خانواده فاروک فاش کند. او میخواهد زینب بعد از ازدواج با فاروک به خارج از کشور برود تا بتواند از پدر و مادر فقیرش دور باشد.
به دنبال این اتفاق، سکینه احساس می کند که اگر زینب با فاروک ازدواج کند، دخترش را برای همیشه از دست خواهد داد. بنابراین، او به طور مداوم این ازدواج را تایید نمی کند و می خواهد دخترش را بازگرداند. سکینه وقتی متوجه می شود مهدی ( ابراهیم چلیکول ) پسر همسایه به دنبال دختری برای ازدواج است، دخترش را برای قرار ملاقات او متقاعد می کند.
زینب برای اینکه مادر را آزار ندهد ناخواسته به محل ملاقات می رود. در همان زمان، مهدی برای رهایی از شکایت مادر، این ملاقات را می پذیرد. وقتی زینب و مهدی به هم می رسند، هماهنگی و جذابیت بین خود را احساس می کنند. با وجود اینکه آنها گذشته های مختلفی دارند، اما خیلی خوب با یکدیگر کنار می آیند.
داستان مجموعه تلویزیونی خانه تو سرنوشت توست (dogdugun ev kaderindir) در مورد دختر زیبایی است که از خانواده ای فقیر می آید اما توسط خانواده ای ثروتمند بزرگ شده است.
آیا زینب قبول می کند با مهدی یا فاروک ازدواج کند؟
آیا زینب به راحتی می تواند پدر و مادر خوانده اش را پشت سر بگذارد و به زندگی فقیرانه خود بازگردد؟
آیا مهدی با زینب کنار می آید؟