Content in section 1.
سرنای ساریکایا بازیگر و مدل ترکیه ای در سال 1370 هجری شمسی در آنکارا به دنیا آمد .او در 15 سالگی باشرکت در یک مسابقه زیبایی که در آنکارا برگزار شده بود جایزه زیباترین نوجوان ترکیه را از آن خود کرد.و در همان زمان با بازی در فیلمی به نام ساحل وارد دنیای سینما شد.در ادمه فیلم ها و سریال هایی که او بازی کرده و همچین یک مصاحبه جذاب و خواندی او با یکی از روز نامه های ترکیه ای را میخوانیم.
serenay اولین تجربه بازیگری خود را با فیلم Şaşkın (2006) به دست آورد ، و بعد از آن در فیلم سینمایی Beach (2008) بازی کرد. وی برای اولین بار بازیگری را در سریال افسانه سینان Çetin (2008) آغاز کرد و اولین نقش اصلی را در سریال Lemon Tree (2008) بازی کرد.
پس از پایان این سریال ، او با ایفای نقش در سریال Adanalı (2008-2010). به شهرت رسید.
علاوه بر بازیگری او بعنوان مدل برای برند های مختلف تبلیغ کرد و از این طریق توانست ثروت زیادی بدست آورد و همچنین رابطه او با یکی از کارگردان های معروف ترکیه ای جناجال برانگیز شد.
بعد از اینکه سرنای توانست بعنوان یک چهره جذاب خود را معرفی کند برند های مختلف برای همکاری با او شروع به رقابت کرداند در نهایت برند معروف جین ماوی یک قرار داد دوساله با او بست که رکورد بیشترین دست مزد تا تاریخ 2014 یعنی سالیانه 1.5 میلیون دلار را بست.یکی دیگر از مدل های ماوی فرانسیسکو لاچوسکی برزیلی بود که در هین همکاری این دو وارد رابطه عاطفی شده اند که این رابطه در ان سال ها در صدر اخبار ترکیه قرار داشت.
سرنای ساریکایا 28 ساله جدیدا با جم ییلماز کمدین مشهور ترکیه ای وارد رابطه شده .و این دو در دوران قرنطینه کورنا در یک خانه هستند .جم ییلماز گفته آنها رابطه عمیفی دارند و قصد دارند به زودی با یکدیگر ازدواج کنند.جم در سال 2013 از همسر خود جدا شده و یک پسر به نام ارکان دارد.سرنای که در رابطه های قبلی خود گفته بود بهیچ وجه ازدواج نمیکند اینبار نظرش در رابطه با جم ییلماز تغییر کرده است.
باهوش ، زیبا ، بااین حال او می داند چه می خواهد و "نوت بوک توتم" را برای آنچه بسیار می خواهد نگه می دارد! او صدها رکورد دارد ، دوست دارد با "پیرمرد" باشد.
او دوست دارد غذا های جدید را کشف کند. اینروزها او برای سفر سه ماهه به آمریکا با معشوق خود آماده می شود. من در مورد سرنیا سارکایا صحبت می کنم. کنجکاو ترین ستاره جوان ترکیه.
چه احساسی دارید؟ چند وقت هست سریالی بازی نکرده اید ! آیا خوب نیست که کاری انجام دهید؟
- من مدتی است که بدون توقف کار می کنم. این اولین باری بود که احساس کردم. من هم این احساس را داشتم که فعالیتم زیاد است. بنابراین خوب است که متوقف شود. من به استراحت نیاز داشتم این چیزی بود که من همیشه می خواستم تا تجدید قوا کنم، و چیز جدیدی را به خودم اضافه کنم ، متوقف شوم و بگویم "من چه کاری انجام می دهم ، چه می خواهم" و اینکه بتوانم به خود اصلی ام برگردم . بگذارید ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ من مطمئن هستم که اتفاقات خوب رخ خواهد داد. هنگامی که شما چیزی را به دنیا اضافه میکنید، او راه درست را برای شما می یابد. من به این باور دارم.
من در یک دوره گمشده زندگی کردم
* فکر می کنم زندگی خوب و با برنامه ای داشته باشید ؟
- (می خندد) آره من یک دفترچه(( خاطرات))برای این کار دارم.
* چطور؟
- من چیزی را که آرزو دارم در آن دفترچه یادداشت میکنم من وقتی که برای اولین بار به استانبول نقل مکان کردم ، این دفترچه جادویی را خریدم چون وارد بازار شده ام و دوره ای نگران کننده و گیج کننده ای را تجربه کرده ام که خیلی خوب با آن آشنا نبودم. اینکه "چه خواهد شد؟" با مادرم ، از صبح تا عصر در یک کافه در خیابان استکبال مینشستیم ، فقط چای می نوشیدیم. دوره ای بود که خیلی ذهنم مشغول بود.
آن موقع مشعول بازی در سریالی نبودید؟
- سریال "درخت لیمو" به تازگی به پایان رسیده بود. مدت زیادی بعد از آن سریال کار نداشتم. پنج یا شش ماه یک دوره نامحدود در استانبول بیکار بودم. این زمانی بود که من شروع به نوشتن در دفترچه خاطراتم کردم. دفترچه ای که در آن چیزهایی را که می خواهم بنویسم.
* آخرین بار در آن دفترچه چه نوشتید؟
- من بازی در یک فیلم را نوشتم. به عنوان مثال ، در حین بازی در سریال "عمر لاله" ، من واقعاً می خواستم در آثار ((آی یاپوم)) بازی کنم. من زمان شروع و تولید سریال را در دفترچه نوشتم ، "من آن را واقعا میخواستم ." قبل از آن ، من در مورد ((مبارزات ماوی)) مطالب زیادی نوشتم. به حدی که روز بعد ، مدیر من با ((عایشه بروم)) تماس گرفت و گفت: "، عایشه آیا ما با مارک ژان خوب به نظر نمی رسیم؟ چرا چنین کاری انجام ندهیم؟
من خیلی دوست دارم این کار را انجام دهم.آنها می گویند که عایشه تلفن را قطع کرده...
- (می خندد) در پاسخ به هیجان من ، او گفت: "خوب ، عزیزم." اما واقعاً دو روز بعد تماسی از طرف(( ماوی ))به ما شد حتی عایشه هم نمی توانست باور کند! .
* آیا چیزی در مورد عشق در آن دفترچه ننوشتید؟ همیشه در مورد کار نوشتید؟
- این دفترچه کمی آینده نگر است.
* دفعه دیگر نام من را بنویسید ...
- دوستان من همیشه میگویند دعاهای من و خواسته هایی که درون دفترچه ام یادداشت میکنم به واقعیت تبدیل میشوند.
* اگر چنین است ، شما با مسائل معنوی چگونه هستید؟ شما خرافاتی هستید؟
- من مثل این هستم: من دوست ندارم جهان را هل دهم. من خودم را به طور کامل خود را به جریان زندگی سپرده ام. اگر اتفاق بدی برای من بیفتد ، فکر می کنم حکمتی در آن وجود دارد که باید از آن درس بگیرم. بنابراین ، من هیچ دخالتی در جریان زندگی ام ندارم یا سعی در تغییر آن ندارم. با خودم می گویم: "متوقف شوید و درسی بیاموزید." اگر اتفاق خوبی برای من بیفتد ، می گویم این پاداش من است. به همین دلیل چیزهایی را که تجربه می کنم قبول می کنم که گویی مجبورم این را تجربه کنم. به همین دلیل احساس می کنم دنیا به خوبی با من رفتار می کند.
* حدس می زنم به همین دلیل به نظر می رسد بالغ هستید ، نظر شما چیست؟
بله ، آنها همیشه می گویند من بالغ هستم ، اما فکر می کنم روحیه من کودکانه است.، طلاق مادر و پدرم وقتی که هنوز کوچک بودم ، تلاش من و مادرم برای ادامه زندگی ... ممکن است همه اینها به سرعت مرا بالغ کرده باشد. فکر کنید ، وقتی اولین پولم را بدست آوردم ، 15 سال داشتم. بنابراین ، کار را خیلی زود شروع کردم. من ناراضی هستم؟ هرگز! من هر آنطور که می خواستم زندگی کنم زندگی کردم سفرهای زیادی رفتم ، تفریح کردم و جوانی ام را تجربه کردم. مجموع اینها امروز مرا خلق کرده است. من خوشحالم و زندگی خوبی دارم.
* آیا دوست دارید در سن جوانی مانند مادر خود صاحب فرزند شوید؟
- این یک مساله جالب است ، اما نمی دانم این سرنوشت من است یا نه. از آنجا که من چنین برنامه ای برای زندگی ام ندارم ، به چیزی شبیه این فکر نمی کنم ، اگرچه داشتن فرزندان بسیار نفرت انگیز است ، اما مسئله مهمی است. به نظر من یک چیز بسیار غیرممکن است که شخصی را به جهان بیاوریم و سعی کنیم او را به خوبی پرورش دهیم. من باید به آن نقطه ای برسم که بتوانم بگویم "باشه ، اکنون می توانم خودم را وقف کودکی کنم.".
* قبل از مصاحبه ، شما گفتید که یک روز به پاریس خواهم رفت . عاشق سفر هستید؟
- به عنوان یک بازیگر جوان ، بسیار برای من مهم است که از طرفدارانم انرژی مثبت بگیرم و مرتباً آنها را راضی نگه دارم. من دوست دارم تا حد امکان کشف کنم. اگر وقت داشته باشم ، هرگز احساسبی حوصلگی نمی کنم ، تمام روز در پاریس را در یک کافه می نویسم و نقاشی می کشم و بعد به ترکیه برمی گردم.
* آیا واقعاً همه چیز را می نویسید؟
- دارم می نویسم ، بله جدا از دفترچه خاطراتم ، من دفترچه خاطرات مربوط به روزمرگی ها و دفترچه شعر دارم. سه نوت بوک جداگانه دارم! من هر زمان که بشود می نویسم. بعضی اوقات احساس می کنم بسیار پر احساسم. من باید این انرژی را جایی تخلیه کنم. نوشتن به من حس خوبی می دهد من اغلب می نویسم. حتی به جایی میرم که بنویسم. جایی که کسی نباشد.
* برای شخصی در سن شما این نوع احساس و رفتار بسیار جالب است در حالی که همسالان شما در دنیای دیجیتال گرفتارند
- من درباره این موضوع کمی کلاسیک هستم. آنقدر که دوست دارم به موسیقی قدیمی فیلم های ترک گوش میکنم. من شخصیتی دارم که همیشه چنین رفتاری را ترجیح می دهم.
* این فرهنگ چگونه به وجود آمد؟ از خانواده؟
- من نمی دانم از کجا آمده است ، اما مادرم اصلا اهل موسیقی نیست این به طور خودجوش اتفاق افتاد. من دوست دارم که برخی از موارد زندگی ام در گذشته باقی بماند من فکر می کنم که استفاده از رسانه های اجتماعی مردم را از هم جدا می کند ، باعث دوری و سردی رابطه ها میشود ای کاش هنوز از طریق نامه ارتباط برقرار می کردیم!
- بله ، نامه برای من بسیار معنی دار است. در مورد شغل من ، باید به نوعی در رسانه های اجتماعی باشم. من همچنین دوست دارم با هواداران در ارتباط باشم. من از رسانه های اجتماعی به عنوان یک پل ارتباطی استفاده میکنم اما از یک طرف ، همه در پشت رسانه های اجتماعی پنهان می شوند و وحشی می شوند. من کسی نیستم که نظرات را یک به یک بخوانم. علاوه بر این ، همه اصلاً مجبور نیستند مرا دوست داشته باشند. ساختن یک زندگی با راضی نگه داشتن همه امکان پذیر نیست.
* شما میلیون ها طرفدار جوان دارید. آیا شما از اینکه الگویی برای آنها هستید نگران نیستید ؟
- من معتقدم که مسئولیت هایی دارم زیرا مخاطبان من نوجوانان و جوانان هستند. من نمی توانم بی پروا باشم می خواهم بتوانم در زندگی آنها تاثیر مثبتی داشته باشم. بنابراین سعی می کنم زندگی سالم و خوبی داشته باشم و سالم زندگی کنم. زیرا هر کاری که انجام دهم بازتابی در زندگی و رفتار روزمره ی آنها دارد. مهم نیست که چه چیزی بپوشم ، چه چیزی را ترجیح می دهم ، یا جایی میروم ... بنابراین ، سعی می کنم برای آنها الگوی خوبی باشم. من به آنها میگویم: اگر شما اعتقاد دارید که می توانید به چیزی برسید ، هرگز ایمان خود را از دست ندهید و امیدوار باشید. این فلسفه ی شماره یک زندگی من است! اگر با تمام وجود خود چیزی را دنبال کنید ، چیزهای خوب همیشه به سمتتان می آیند. من کارهای خیلی جاه طلبانه را هم دوست ندارم.
* در مورد مادرتان کمی بگویید ...
- اختلاف سنی بین ما بسیار کم است ، او اکنون 40 سال دارد. چیزی بیشتری از مادر برای من است. مادر من بسیار پر جنب و جوش است و سفر کردن را دوست دارد اما من زندگی آرام را دوست دارم.
آیا با پدرتان ارتباط دارید؟
- با او هم در ارتباط هستم اما من همیشه مادرم را با خود داشتم. وقتی من افتادم او مرا بلند کرد ، او افتاد من او را بلند کردم.
* استرس نداشتید؟
- بله ، اما من چاره دیگری نداشتم ، مجبور شدم موفق شوم.
* اگر شکست بخورید چه می کنید؟
- در یک دوره ای که خیلی استرس داشتم، مادرم گفت: "برگردیم به آنتالیا" ، و من اصرار کردم ، "نه ، ما بر نمی گردیم" حتی اگر هم برگردیم ، من دست از اهدافم بر نمیدارم چون اولین باری که بازیگری کردم ، گفتم ، همیشه باید این کار را انجام دهم! هیچ چیز دیگر باعث نشده است که تمام زندگی مرا هیجان انگیز کند بجز بازیگری.
* از چه زمانی فیلمبرداری فیلمی را شروع می کنید که در آن با کریم همبازی هستید؟
- در اوایل ماه آوریل. این فیلمی کاری بود که مدتها می خواستم آنرا انجام دهم زیرا در سینما یا ملودرام و یا کمدی وجود دارد. . فیلمی قبلا با این مضمون ساخته نشده بود که که برای جوانان جذاب باشد ، مردم خوشحال شوند و موسیقی و رقص غالب باشد.
* شما در فیلم رقصنده بازی می کنید ...
بله ، خوب ، می دانید کلاس های رقص لاتین را مدتها گذراندم. دو رقصنده ی بسیار موفق از لس آنجلس برای صحنه های رقص در این فیلم آمدند و من با آنها تمرین کردم.
* چیزی مثل "دیرتی دنس "
- خیلی رقصیدن در فیلم مطرح نیست . یک کمی رقص کمی موسیقی ، کمی عشق. این فیلم یک آهنگ است. دختر رقصنده در حال نوشتن آهنگ است. پاپ استار مرد به لطف این آهنگ ، دوباره به صدر می رسد. و بعد عشق متولد می شود. اما مطمئناً از آنجا که شخصیت مرد خیلی جدی است ، ابتدا درگیری هایی با دختر سریال دارد.کرم باعث آرامش من شد.
* شما سه سال است که مدل شرکت Mavi هستید. و اکنون کرام برسین را به عنوان شریک زندگی خود انتخاب کردید
- ما با ماوی رابطه دیرینه داریم. من آنها را دوست دارم با پیوستن کرم به ما ، این خانواده حتی بهتر شد. کرم فردی بسیار منظم و قابل احترام است. او دوست دارد کار خود را به نحو احسن انجام دهد.
* کرم را چگونه برای ما توضیح می دهید؟
- در واقع نمی خواهم درباره او چیز زیادی بگویم ، اما من واقعاً خوشحالم. همه چیز خوبه. من کسی نیستم که زندگی خصوصی ام جار بزنم اما از صحبت کردن نمی ترسم ، اما ترجیح می دهم حرفی نزنم.
* خوب ... پس بگذارید بپرسم: در هر رابطه ، انسان چیز جدیدی را در مورد خودش کشف می کند. در این رابطه از خود چه چیزی کشف کردید؟
- (می خندد) ، چیزهای زیادی وجود دارد. او من را آرام تر کرد او شخصی است که می داند چگونه با آرامش به کارش ادامه دهد ، عجله ای ندارد. کرم مرا آرام میکند ، این چیزی است که من خیلی دوست دارم. . مخصوصاً وقتی همه چیز خیلی سریع جریان دارد.
* اکنون با هم سفر خواهید کرد. آیا مسیر مشخص است؟
- من می خواهم سفری برای خودم داشته باشم. هر جا زندگی ما را بکشد ، به آنجا خواهیم رفت. این اولین سفر طولانی من خواهد بود. دوره ای 2-3 ماهه. ابتدا به لس آنجلس میرویم. ما بقیه سفر را برنامه ریزی نکردیم
* در رابطه خود چطور هستید؟ به ازدواج فکر میکنید؟
- من در رابطه با ارتباطم با کرم بسیار کلاسیک و قدیمی رفتار میکنم من دوست ندارم همه چیز به سرعت اتفاق بیفتد من وقت زیادی را صرف می کنم تا مطمئن شوم که طرف مقابل را خیلی خوب می شناسم. به خصوص برای کسانی که کار ما را انجام می دهند ، آنقدر محیط مصنوعی وجود دارد که پیدا کردن افرادی واقعی و خوب در اطراف شما کار ساده ای نیست . من یک شخص بسته در این مورد هستم. به همین دلیل همه دوستان من قدیمی هستند. تعداد کمی از مردم در اطراف من هستند.
در لینک های زیر سرنای ساریکایا(Serenay Sarıkaya) را دنبال کنید
سرنای ساریکایا(Serenay Sarıkaya) در مورد حواشی اخیر صحبت کرد.
مطالب خواندنی و جذاب سرنای ساریکایا بهمراه مصاحبه و عکس